86 نفر آنلاین

جدیدترین آهنگـــ های منتشر شده

خانه نقد و بررسی آلبوم نگار

تصویر نقد و بررسی آلبوم نگار
امتیاز : 3 از 5 ؛ به‌دست 30 فرد ؛ جمع امتیاز 92

با سلام خدمت کاربران عزیز و طرفداران گفت آواز و علی سورنا

اول از همه از شما درخواست میکنیم که نقد و بررسی و تفسیر خودتون را برای ما بفرستید

ما نقد و بررسی کاربران و شما را برای مشاهده عموم در همین مطلب قرار می دهیم

دوم اینکه در ادامه یکی از نقد و بررسی های مخاطبان را مشاهده میکنید

تفسیر و نقد و بررسی خودتون را در نظرات همین مطلب ارسال کنید

نظر و نقد خودتان را در نطرات ارسال کنید..


نگار معشوقی زیبا و دلرباست که آوار او را آبستن بود و حال متولد شد!

نگار حاصل مدت ها فکرِ نگارنده ای است که مرزهای مفهوم را در جغرافیای موسیقی هیپ هاپ جابجا کرد و معتقدم وارد فصل جدیدی از گذار هیپ_هاپ شده ایم . بی شک تعصب کشنده است و بطور خاص صرف علاقه شخصی نمیتوان یک اثر هنری را بهترین دانست، چون فکر آدمی هیچ مرز و حدی ندارد و نخواهد داشت، اما نگار را میتوان دوران شروع بلوغ سبکی از موسیقی دانست که از اوایل دهه هشتاد متولد شد و در حال حاضر سنی حدود پانزده سال دارد، پانزده سالی که میتوان شروع جنبه های از بلوغ را اکنون در این سبک فاخر دید . باز هم تاکید میکنم تعصب همواره خطرناک است اما نمیتوان قدرت هیپ هاپ را منکر شد. سال های که به جفا از هیپ هاپ فارسی گذشت دیگر تمام شده چون جامعه و فرهنگ ایران دیگر نمتواند منکر یکی از فرزندان خود یعنی هیپ هاپ شود ، نگارِ دلربا بر دوران حرامزادگی رپ خط میکشد و باوری به عمق حضور دختری پانزده ساله و با هویت به فرهنگ ایران میدهد.از این پس چیستیِ رپ را نباید در پدران این سبک دنبال کرد چون نگاری بعد از یک اشتباه خوب متولد شده و خود به بیان چیستی خود میپردازد، نگار دختر وفادار به آوار و باهوش ایرانی که به زندگی خود نگاهی فراتر از باورهای متداول در بین هم سن و سالان خود به زندگی دارد او روایتی منسجم و خطی از گذارهای مختلف زندگی خود از تولد تا مرگ است که در شروع توصیف خود از ارزش های خود میگوید از وفاداری اش به آوار ، از تلخی عمرش، از تنفرهایش و حضورش ! گویا او بدنبال اسم و رسم والدین خود نیست اما میگوید که بریم عقب تر تا نگار، خودش را اینگونه توصیف کند: یه گوشه از جاده بیروني شهر صدایِ گریه هایِ یه دختر پُر از ترس! او دختری جسور و نجات یافته است که با فراغ بال به توصیف محیط پیرامون و فضایی که در آن زندگی میکند میپردازد و بعد از گله های زیاد سکوت میکند.(عقبتر را از اخر به اول بخوانید)
در نگار است که سورنا لب باز میکند و با نگار گرم صحبت میشود درد دلی دردناک را با او شروع میکند و از نگار به نگار میگوید ، به او میگوید که پانزده سال داری، سینه های در حال رشد تو هر شاعری را وسوسه خواهد کرد و به او میگوید تو از خاکی اولین پازل از رخ نگار فاش میشود ،سورنا به او تذکر میدهد که قرار است هزار شاعر در پیچ زلف تو قدم و قلم بزنند نگار! ماجرا که به اینجا میرسد خیلی زودتر از چیزی که باید اشکم را در میاورد
بعد از آثار تولد و بریم عقبتر و نگار و کمی آشنایی با شخصیت نگار که ساختاری پیچیده دارد و توسط نگارنده یعنی سورنا ساخته و پرداخته شده متوجه میشویم که با دو شخصیت نگار و سورنا مواجه هستیم که پس از دقت در جنس صداها به راحتی میتوان متوجه شد چه وقت نگار حرف میزند و چه وقت سورنا ...در ترک تولد و بریم عقبتر تنها شاهد مونولوگ های نگاریم و در ترک سوم یعنی نگار شاهد دیالوگی بین نگارِ دختر و خالق او سورنا هستیم.
گویا بعد از حرف های سورنا در آخر ترک سوم نگار گُر میگیرد و ترک چهارم با هارمونی تند و ریتمی حماسی شروع میشود و نگار شروع به رجز خوانی در مقابل سورنا میکند و جلوی او جبهه میگیرد گویا میخواهد خود را از سورنا جدا کند و با لحنی تمسخر آمیز به خالق خود میگوید من چیزی از فراتر از تو ام و نمتوانی من را محدود به زمان و قوانین روی دفترت کنی ! انگار نگار خشمگین شده و به سورنا نهیب میزند که من خط هفتم از هفت خط ترین هفت خط تو و تو نمیتونی من رو بشونی!
نگار در ادامه با طعنه به سورنا میگوید که تو حتی نمیدونی برای چی من رو بوجود آوردی و برای چی من رو نوشتی اما من خودم خودم را مینویسم و معرفی میکنم ! نگار دختر جسوری که در این ترک طغیان کرده و به خالق خود میگوید تو گفتی من با باد زنده ام ولی من توی خوشی زنده ام ! رجز خوانی های نگارِ خود سر ، تمامی ندارد و او خالق درمانده خود را به چالش میکشد او را به جنگ و قدرت نمایی دعوت میکند و به او میگوید که از حالا من تورا مینویسم ! نگار خود را از نطفه جنگ معرفی میکند و به سورنا میگوید نمیتونی من را بشونی.
نگار این دخترک زخم دیده بر روری دفتر علی میزند و میرقصد و میخواند و اینجاست که ناگاه با دختری مواجه میشویم که با تمام دخترانگی هایش با خشم و طعنه و صدای خش دارِ خود به علی نهیب میزند که نمیتوانی مرا بزک کنی ! اینجاست که نگار اثر سورنا از خالق خود سبقت میگیرد و گویا چیزی بیشتر از سورنا حرف دارد .

باید منتظر حرف های نگار در ترک های بعدی باشیم

بعد از گذشت از چهار ترک از نگار به این نتیجه خواهیم رسید که با دو شخصیت کاملا متفاوت رو به رو هستیم یکی نگارِ مخلوق و تازه متولد شده و دومی سورنای خالق که مردی تنهاست و آواری از کلمات را ساخت او هفت خطی پیر است که روزگار او را ناچار به ساختن نگاری میکند که جوان است و جویای نام! انسجام چهار ترک اول بقدری شدید است که ما را با روایتی پیچیده با کارکترهای متضاد رو به رو میکند . در کشتی علی سورنای هفت خط صحبت میکند ، او که پیر و هدایت گر کشتیی که اکنون سوار است و راهنمای تمام هفت خط هاست در کشتی خود حکایتی از وابستگی ها و زنجیرها را روایت میکند ..سورنا درکی فراتر از نگار دارد و تجربه او از نگار بیشتر است و میداند نباید روشن با نگار صحبت کند او در کشتی در پس پرده ها و به کنایه از ترس ها و وابستگی ها و روزه های که بر او گذشته صحبت میکند ، از یکی دیگر از عنصر های نگار پرده بر میدارد و به نگار میگوید که تو از جنس دریایی، در کشتی منولوگ های علی را میشنویم که از زندانی صحبت میکند که دیوار این زندان از چهار جهت بی نهایت است ، او در ساحل دریایی حبس شده که به انتظار منجی است ! او عابران را فرا میخواند و با کنایه ترس خود را از سفرِ نگار با اخرین قطار بیان میکند ، سورنا از رفتن نگاری که ساخته و هنوز پرورش نداده هراس دارد نه از محیط اطراف خود که توصیف میکند او با تمام وجود و با تمام نا امیدی کشتی ناجی خود را صدا میزد و میخاهد از هرچه روزمرگیست فرار کند ، در ابتدا بنظر میرسد جای کشتی برای ترک پنجم اشتباه است و این تصور را میدهد که مجموعه دچار تزلزل شده اما از خالق نگارِ باهوش هم انتظار هوشمندی میرود و این تصور با شروع ترک پنجم رخت میبنند !سورنایی که با کنایه از نگار میخواهد که باهم شنا یاد بگیرند و کشتی و منجی هم باشند با جاری که پاسخ نگار است مواجه میشود.
در ترک ششم منولوگ های نگارِ جوان جاری میشوند او با لحنی طعنه آمیز اما مهربانتر از نقش به بیان چیستی خود و توصیف خود میپردازد و سورنا را به چالش میکشد! قضاوت های نگار در مورد سورنای تحت نظر(!) در جاری پایانی ندارد و او با تمام خامی خود شروع به کوبیدن سورنا میکند و از ظرفیت های خود میگوید ...
تا اینجا متوجه شدیم نگار از جنس باد و خاک و دریا (آب) است.
تقابل دو فکرِ پخته و خام را در دو ترک کشتی  و جاری  ما را وادار میکند که برای دیدن سرانجام این تقابل به ادامه این مجموعه بنشینیم ...
اگر در لغت نامه به دنبال واژه نگاهی بیندازیم با نتایج جالبی رو به رو میشویم،
(اِ) اسم است از نگاشتن . (حاشیه برهان قاطع چ معین ). حاصل مصدر نگاشتن . (یادداشت مولف ). نقش . (غیاث اللغات )(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقش که بر کاغذ یا بر جائی کشند. (از رشیدی ). چیزی که با رنگ به دیوار و کاغذ کشند. (فرهنگ خطی ).
نقشها و گل وبته ها و اشکال هندسی رنگارنگ که بر چیزی کشند. سورنا را باید به حق خالق نگار دانست چون او تا اینجای کار پیکرنگار. چهره نگار. صورت نگار، زشت وزیبانگار. عریضه نگار. غم وشادی نگار. نامه نگار. وقایعنگار و حقیقت نگارِ نگار بوده.
به نیمه راه نگار رسیده ایم و این اثرِ نگارنده در مورفین با یکی از عنصرهای سازنده خودش صحبت میکند! نگار ماهیتی پویا دارد و در بند نمیگنجد پس صدای خود را در باد و برای باد رها میکند ! این اثر را همانند کتابی باید مطالعه کرد و روزها به مفاهیم کتابِ نگار فکر کرد در مورفین ، نگارِ جسور و هفت خط از باد برای فرار از آرامش و درگیر شدن با تلخی ها دعوت میگیرد ،نگارِ زیبا اما جسور از رخوت ها و کرختی های که مورفین نماد خوبی برای آن است فراریست و و خود و باد را تبعید شده میخواند و از او میخاهد که با او همراه شود تا سکون را بشکند و بی توجه به وعده ی ابدیتِ انسان از او میخاهد که آرمان های که سر خرمنِ ابدیت به تحقق میپویندند را راه کند و به مرگ فکر کند ! آی باد...روزی تو هم از نفس میوفتی برای بار دوم به گریه میوفتم و به مورفینِ لعنتیه جامعه خودمان فکر میکنم ...نگار به باد برای چه چیزی نیاز دارد؟ مجموعه در آتش از نیمه راه رد شد و ما با نماد های مواجه هستیم که هر کدام همانند پازل در کنار هم و در جای درست قرار میگرند و این بار نوبت به آتش رسید! عناصر اربعه ! نگار چه تفکری دارد؟ نگار با اشتراکاتش با باد حرف زد و اکنون از درِ مشترک با آتش شروع به صبحت میکند و به او گوشزد میکند که ما هم جنسیم ! نگار از تمام زنجیر ها فرار کرده و خود را قرمزرو معرفی میکند! نگار در جایی به علی سورنا کنایه میزند که اقیانوس تو آتشی بودنم را کم میکند! او خود را از بند خط های سورنا رها کرده و با حالت جنون آمیزی بعد از گذر از شهر مورفین ، وارد شهر آتش شده و با قدرت میتازد، او همراهی آتش را هم میخواهد! داستان به نیمه خود رسیده ما مقابل ارتشی از عناصر هستی بخش مواجهیم که نگارِ جسور قصد فرماندهی آن را دارد..
نگار را باید شاهکار سورنا دانست که بی شک دو به دو ترک ها پاسخ هایی بر سوالات ذهنی مخاطب است ، ترک ! عاشقانه ای آرام از زبان زلف های نگارِ پانزده ساله است که دوست ندارد دلبرکی برای دربند بودن باشد ! نگاری که حرف برای گفتن دارد برای دربند عاشقه ها نبودن باید از بند عشوه گری ها رها شود ، نمخواهد معشوقه ای داشته باشد که عاشقانه هایش را در پیچ و تاب موهایش بریزد! فقط دختران ایرانم میدانند کوتاه کردن مو های بلند چه معنیی دارد ، فقط پسران عاشق ایرانم میدانند کوتاه کردن زلف های معشوقه شان تا چه حد میتوند بی رحمانه باشد ! نگارِ زیبا زلف های در بندِ ریشه ی خود را به دست آزادیه دست های آهنیه قیچی میدهد ، از این عاشقانه ی ملایم پرت میشوم به کنجی از خودم ! به گوشه ای از عاشقانه های شخصیم ! آخ که عاشق زلف های نگارم بودم ...نگار برای رهایی از قید و بند زلف های خود را بدست قیچی میدهد ،دخنرکی که برای جنگ آمده و از نطفه جنگ است برای جنگی اماده میشود که در آن نباید عشوه گر باشد آخ آزادی بی تضمینی ، این سلولایِ توو در توو یه بیماری، زندونیا زندون بانِ زندونیایِ زندون بانِ زندونیان نگار برای فرماندهی راهی بی انتها آماده است به پاک میرسیم، این جای روایت بوی جنگ میدهد و نگار سوار بر اسبش برای رزم رجز میخواند ! و خود را استواری بر اسب توصیف میکند که تاریخ را بی حیا تر خود میداند، نگارِ پانزده ساله آبستن بچه ی پاکیست بنام ررررپ که نباید قضاوتش کرد، نگارِ وحشی خوی جنگ جویی خود را قبلتر از این ها لو داده بود اما نه به شدتِ پاک ! او به تمامِ اجتماع و مسبب آلودگی آن میتازد ! به بی بنیه های بی صرف بی اندیشه میتازد که از جهل حامله شدن... سیاسی ترین و اجتماعی ترینِ نگار مو به تن آدم سیخ میکند ... نگار به دنبال تغییر است با رپ رپ رپ و مخالف اسارت و زنجیر با رپ رپ رپ ...
تصویر کاور کم کم کامل میشود صورت نگار، اب، آتش، باد و موهای نگار...

او تا اینجای کار خوب آمده باید منتظر ادامه داستان بود...

نماد گرایی به شدت در مجموعه نگار جریان دارد و نماد ها لب باز میکنند ، نگارِ خاکیست و جریانی از یک رود ، قسمتی از نگار را باد تشکیل میدهد ...اگر این تحلیل را ابتدا دنبال کرده باشید خوب متوجه میشود که نگار با قسمتی از خود، یعنی باد مکالمه ای دارد او در ادامه همانند قهرمانی های سیاوش شاهنامه ، شروع به رجز خوانی میکند برای اثبات پاکی خود از آتش رد میشود . به انتهای مجموعه نگار نزدیک میشویم من پرم از تصورات ! پرم از آدرس هایی که بی شک دوسال تمام وقت مناسبی برای تدوین آن بوده ! ندای نگار قسمتی از خود او را بیدار میکند در توربین قسمتی از نگارِ جسورِ جنگجوی پانزده ساله شروع به وزیدن میکند ...خوب متوجه شدید صدای نگار، باد را به حرکت دراورده و در آهنگ توربین شاهد مناظره باد و توربینی تنها هستیم ..باد مسافری که در اثر آگاهی نگار شروع به وزیدن گرفته میخاهد توربین بی مصرف را به حرکت درآورد؛ همچنین باد حامل خبر هاییست برای گوش های بیخبر ،ماهیت باد مسافر و گذراست و او باید از توربین برای رساندن خبر مهمی رد شود ،توربین در جواب نگار به او با تمسخر میگوید: باد کار تو تولیدِ برقه ، تا من اینجام خبر یه حرفه  توربین باد را در خود زندانی میکند. بار دیگر باد لب باز میکند و به توربین میگوید : احمق تولید روشنایی وهمه ، احمق سرت رو بیار بیرون وهمت و ادامه میدهد که من خودِ برقم ، گویا روشن کردن جزء کوچکی از رسالت باد است و از توربین میخاهد که او را آزاد کند . باید ببینم بادِ به دنبال چیست؟! به طوفان میرسیم..طوفان مرا متحیر کرد باید شعر معروف پریای شاملو را خوانده باشد ...در طوفان از دل نگارِ آبستن طوفانی که گویا همان خبرِ مهمه باد است فریاد میزند ! این گنج و مرواریدیست که سورنا درون نگار کار گذاشته بود ! نگار آبستن از صدای سورناست ... طوفان را باید لمس کرد...عاشقانه نگار به سورنا
دلم نمی آید در مورد مرگ نگار چیزی بنویسم و اما طبیعی است که سورنا هنرمندی هوشمند است و خوب میداند باید در اوج روایت ، نگار را تمام کند و باقی ماجرا به عاقل بودن مخاطب بسپارد . تولد نگار دخترک داستان ما که زاییده آوار و دختری از جنس تمام عناصر هستی بود که از خاک ریشه گرفت و از آب تغذیه کرد و با باد اوج گرفت ! نگار در داستان خود دست خوش حوادث مختلف شد او گفت: بیا کمی از بریم عقبتر شروع ، همانند قانون جمع شدن فنر ، نگار از خان سورنا رد شد و بزمی از جنس نقش را با زیباترین رقص و سماع برگزار کرد و به خانِ کشتی رسید و به سلامت جاری شد تا به شهرِ مورفین برسد ،دخترک داستان ما سیاوش وار از آتش رد شد تا هرچه وابستگی و اعتیاد و عادت را ترک کند و پاک بودن خود را اثبات کند وپاکی را به خود به جامعه خود هدیه دهد،دخترِ سورنا و فرزندِ مادرش آوار پهلوانی را از پدر و مادر خود به ارث برده پس نباید در بندِ توربین میماند و برای به پایان رساندن رسالت خود طوفان به پا کرد.

از سورنای عزیز ممنونم و پیشاپیش سال جدید و در پس آن بیست و شیش سالگی اش را تبریک میگویم ..از احسان و مضراب عزیز هم ممنونم

صمیمانه میخواهم که مرا ببخشند بابت کلمات ناقصم در توصیف پهنای واقعی آلبوم نگار..
به قلم امیر مهدی زمانی

 

آهنگ‌های مرتبط و هم دسته ...

دیدگاه های

نقد و بررسی آلبوم نگار
  • آهنگ

    آهنگ

    به تاریخ 1395/12/17 و ساعت 21:11
    بهترین آلبوم رپ
  • عرشیا

    عرشیا

    به تاریخ 1395/11/19 و ساعت 22:35
    این سومین سایتیه که میرم و همین مطلبو میخونم هیچ جا یه تفسیر درست حسابی نداره تا جایی که تونستم خودم معنی کردم ولی تو اهنگ طوفان گیر کردم. :/
  • عزیزی

    عزیزی

    به تاریخ 1395/04/03 و ساعت 20:55
    سلام عزیزم عالی بود مرسی

    شکلک


    شکلک
آیکون دیدگاه کاربری

ثبت دیدگاه

کد امنیتی
برای تغییر کد روی تصویر، ضربه بزنید



لینک کوتاه کپی شد